قوله تعالى: یا أیها الذین آمنوا لا یحل لکمْ أنْ ترثوا النساء کرْها الآیة هم نداست و هم تنبیه، هم اشارتست و هم شهادت، و هم حکم یا نداست: «ایها» تنبیه است، الذین اشارت است، آمنوا شهادت است، لا یحل لکمْ أنْ ترثوا النساء کرْها حکم است، و بیان حکم آنست که این زنان مستضعفان‏اند، و در تحت قهر شما اسیرانند. نگر تا ایشان را نرنجانید، و از راه تلبیس و تدلیس بر ایشان حکم نکنید، و قهر نرانید، و آنچه شرع نپسندد از ایشان در نخواهید، بلکه با ایشان بمعروف زندگانى کنید. و عاشروهن بالْمعْروف اى بتعلیم الدین و التأدب باخلاق المسلمین. راه دین و دیانت بایشان نمائید، و آداب مسلمانى و شریعت ایشان را در آموزید، و ایشان را از آتش بپرهیزید، چنان که جاى دیگر گفت: قوا أنْفسکمْ و أهْلیکمْ نارا. آداب صحبت در معاشرت با ایشان نگه دارید، و رنج ایشان احتمال کنید، و بار خدمت و رنج خویش بر ایشان منهید. هر چند که از روى ظاهر على الخصوص زنان را میگوید، اما از روى اشارت على العموم همه مسلمانان را میگوید.


نگرید تا خویشتن را بهیچ وقت بر هیچ مسلمان حق و فضل واجب نبینید، و از مهینان خویش خدمت نخواهید، و بر کمینان زور نکنید. و بر اهل ضعف صولت ننمائید، بلکه در مراعات و مواسات ایشان بکوشید، و بایشان تقرب کنید.


به داود (ع) وحى آمد که: اى داود اگر شکسته‏اى بینى در راه ما، یا دل شده‏اى در کار ما، نگر تا او را خدمت کنى، بلقمه‏اى نان، بشربتى آب بدو تقرب جویى، و در بر آفتاب نور دلش بنشینى. اى داود دل آن درویش درد زده مشرقه آفتاب نور ماست! آفتاب نور جلال ما پیوسته در غرفه دل او مى‏تابد.


پیر طریقت گفت: اى مسکین اگر نتوانى که باو تقرب جویى، بارى بدل اولیاش تقرب جوى، که بر دل ایشان اطلاع کند، هر که را در دل ایشان بیند، وى را بدوست گیرد. نبینى که مصطفى (ص) با ضعفاء مهاجرین بنشستى، و خود را در ایشان شمردى، و گفتى: الحمد لله الذى جعل فى أمتى من امرت ان اصبر نفسى معهم، و ذلک‏ فى حدیث ابى سعید الخدرى (رض) قال: کنت فى عصابة، فیها ضعفاء المهاجرین، و ان بعضهم یستر بعضا من العرى، و قارئ یقرأ علینا، و نحن نستمع الى قراءته، فجاء النبی (ص)، حتى قام علینا، فلما رآه القارى سکت فسلم، فقال: ما کنتم تصنعون؟


قلنا: یا رسول الله قارئ یقرأ علینا، و نحن نستمع الى قراءته، فقال رسول الله (ص). «الحمد لله الذى جعل فى امتى من امرت ان اصبر نفسى معهم» ثم جلس وسطنا لیعد نفسه فینا.


ثم قال بیده هکذا، فحلق القوم و نورت وجوههم، فلم یعرف رسول الله (ص) احد، قال: و کانوا ضعفاء المهاجرین، فقال النبی (ص): «ابشروا صعالیک المهاجرین بالنور التام یوم القیمة، تدخلون الجنة قبل اغنیاء المومنین بنصف یوم مقدار خمسمائة عام».


فإنْ کرهْتموهن فعسى‏ أنْ تکْرهوا شیْئا و یجْعل الله فیه خیْرا کثیرا هر چه آن بر نفست امروز صعب‏تر، فردا آن بر دلت خوشتر. هر چه امروز در سراى حکم صورت رنج دارد، فردا در سراى وصل مایه گنج بود. بیمرادى و بیکامى امروز بر نفس سوار است، لکن زهى مراد و کام که فردا در ضمن این کار است.


گر امروز اندرین منزل ترا حالى زیان باشد


زهى سرمایه و سودا که فردا زین زیان بینى‏

قوله: و إنْ أردْتم اسْتبْدال زوْج مکان زوْج و آتیْتمْ إحْداهن قنْطارا فلا تأْخذوا منْه شیْئا تحقیق کرم است در مذهب دوستى، و تمهید قاعده جوانمردى، میگوید: جفوت فرقت و استرداد معیشت بهم جمع مکنید، که این نه کار کریمانست، ۵۹ و نه سزاى جوانمردان! چون داغ فرقت بر دل آن مسکینه نهادى، نگر تا دست خرج او نیز بر بند نیارى، بآنکه داده واستانى، و داغش بر داغ نهى.


حسن بن على (ع) زنى داشت. وى را طلاق داد. آن گه مال فراوان بوى فرستاد، و گفت او را: محنت فراق ما بس است، نیز رنج دست تنگى بر وى نباید نهاد.


گویند آن مال چهل هزار درم بود. زن آن مال پیش خویش بخاک فرو ریخت و میگفت: «متاع قلیل من حبیب مفارق».


حرمتْ علیْکمْ أمهاتکمْ. الآیة اشارت این آیت آنست که بناء شرع بر تعبد است نه بر تکلف، و قانون دین منقول است نه معقول، و مایه سنت تسلیم است نه تعلیل. تسلیم راهیست آسان، منزل آن آبادان، مقصد آن رضاء رحمن. تکلف و تصرف راهیست دشخوار، منزل آن خراب، مقصد آن ناگوار. هان! از راه تکلف خیز، و در تسلیم آویز، وز تصرف و تعلیل بپرهیز. آنچه شرع حرام کرد محرم دان بى‏علت، حوالت آن بر ارادت، بناء آن بر مشیت. بجاى محرم گر محلل بودى همان بودى، و سائغ در شرع مقدس بودى، و بى‏علت و بى‏شبهت بودى، فهو الحق جل جلاله، یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید، من یحرم ما یشاء على من یشاء، و یبیح ما یشاء لمن یشاء، لا علة لصنعه و لا معترض على حکمه.